عشق مدرسه ای 🏫💚پارت [◇1◇]

خب سلام سلام به ارمی های گل این دومین داستانمه درباره یونگی من بایسم یونگیه بعدشم اینجا یونگی خواننده نیس😘😘💝💝🌸

خب سلام من ات هستم یک دختر خیلی خوشگل ۱۸ سالمه خانوادم خیلی پولداره یک برادر اسم سوجین [حقیقتا نمیدونم سوجین اسم دختره یا پسره ولی به هر حال برادرشه 🤣]دارم امروز روز اول مدرسه است لباس مدرسه یه شلوار نبستا گشاد با یک پیراهن تا سر ناف که کلاه داره و مشکی هس ولی مال پسرا یگ هدبند مشکی با یک هودی و شلوار [بچه ها میدونم تو مدرسه ها همچین لباسی وجود نداره ولی به هرحال]

داستان از زبان یونگی ⬅️سرکلاس نشسته بودیم که معلم وارد شد و گفت امروز یک دانش اموز جدید داریم بیا تو عزیزم ات:سلام من ات هستم بعد معلم گفت :برو پیش یونگی بشین همون لحظه یونگی:خانم من دوست دارم تنها بشینم خانم:کاریش نمیشه کرد باید تحمل کنی

از دید ات⬅️رفتم نشستم پیش یونگی پسره انگار چیزیش هست اینطور نگاه میکنه ایشش[نویسنده:هوی درست صحبت کن تا نکشتمت🗡ات:باشه معذرت میخوام نویسنده :خوبه] معلم شروع کرد درس دادن بعدش زنگ خورد رفتم توی حیاط که دیدم یونگی با ۵تا پسره ی خشن دارن یک دختره رو به گریه میندازن منم رفتم هولکشون دادم و رفتم پیش دختره نشستم اسم دختره جینا ات:هوی چرا گریه میکنی اسمت چیه جواب بده جینا:هق هق من جینام یونگی و دوستاش همش اذیتم میکنن منم اصبانی شدم

چون نمیتونستم بزارم کسی یکی دیگه رو اذیت کنه مخصوصا دخترا رو واسه همین گفتم :پاشو بریم جینا:نه نمیشه یونگی الان عصبانی میشه منم گفتم ات:یونگی خر کیه یونگی:با کی بودی 🤨 ات :ببند بعد دست جینا رو گرفتم خواستم برم که یونگی به یک ازپسرا اشاره کرد و اونم موهامو گرفت گفتم ات: دستتو بکش (با داد) پسره: اگه نکشم چی میشه اون لحظه اینقدر عصبانی بودم بدون اینکه چیزی بشه یک حرکت پای خفن زدم که پسره ی بیچاره چنان پرت شد(نکته: شما اینجا یک تکوانده کار حرفه ای هستید کمربند مشکی دان ۵ مثل خودم 😏) بعد یونگی چشاش از کاسه دراومد منم دست جینا رو گرفتم و رفتم که یک پسره اومد جلوم

بچه ها میدونم بعضی از جاهاش شبیه بقیه داستانا هست ولی من ادامشو فرق داره و اصکی نرفتم دروغم نمیگم بعضی جاهاش رو از بقیه داستان ها نوشتم ولی بقیش فرق داره بریم برای چالش😙😊💜

چالش ⬅️بایستت کیه؟ ادامه بدم ؟ داستان بعدی از کی باشه و نوع داستانم بگید مثلا دراما اکشن کمدی عاشقانه مرسی😊